گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ولتر
فصل دهم
فصل دهم :بازی اندیشه


I - هنرهای کلامی

زبان فرانسوی اکنون زبان دوم تحصیلکردگان اروپا و رسانة پذیرفته در سیاست بین المللی شده بود. فردریک کبیر با همه کس، جز سپاهیانش، به زبان فرانسوی سخن می گفت؛ گیبن نخستین کتابش را به زبان فرانسوی نوشت و چندی به این اندیشه رفت که تاریخ انحطاط و سقوط امپراطوری روم را نیز به همین زبان بنویسد. در 1784، «آکادمی برلین» برای کسانی که بهترین گفتار را دربارة سبب جهانگیر شدن زبان فرانسوی بنویسند جایزه هایی تعیین کرد، و نشریات خود را نیز به زبان فرانسوی انتشار داد. موجبات اصلی رواج زبان فرانسوی را این سان می توان برشمرد: برتری سیاسی فرانسه در روزگار لویی چهاردهم؛ اشاعة این زبان به دست سپاهیان فرانسوی در هلند، آلمان، اتریش، و اسپانیا؛ برتری بی چون و چرای ادبیات فرانسه در بر اروپا؛ محبوبیت جامعة پاریس که همة مردم اروپا آن را مدرسة نهایی برگزیدگان خویش می شمردند؛ تمایل به یافتن زبان زنده تر و انعطاف پذیرتری برای بازرگانانی بین المللی به جای زبان لاتینی؛ و تنزیه و یکسانسازی زبان فرانسوی با نشر یک فرهنگ به همت «آکادمی فرانسه». هیچ یک از زبانهای بومی کشورهای دیگر به چنین دقت و تنوع، به چنین لطف و زیبایی عبارات، و به چنین ظرافت و روشنی سبک نایل نایل نشده بود. این پیروزی تلفاتی نیز داشت: نثر فرانسه سرراستی سادة مونتنی و سرزندگی خشن و نیرومند را بله را قربانی کرد؛ شعر فرانسه در زندان قواعد بوالو فرو پژمرد. خود آکادمی ، تا زمانی که دوکلو در 1746 به عضویت آن انتخاب شد و بیدارش ساخت، به شکل گرایی خوابزده و میانه روی احتیاط کارانه فرو غلتیده بود.
آزادی نسبی اندیشه و گفتار در دوران نیابت سلطنت، نویسندگان و ناشران و کتابخانه های فرانسه را افزایش داد. ناشران و کتابفروشان، با آنکه با گذشت قرن کارشان دچار رکود می شد، همه جا در کمین مردم نشسته بودند. تنها پاریس، 360 ناشر و کتابفروش داشت، که

تقریباً همگی تنگدست بودند. بسیاری از شهرهای فرانسه اکنون دارای کتابخانه های سیار بودند، و بسیاری از کتابخانه ها قرائتخانه هایی داشتند که مردم با پرداخت چهل سو به آنها آبونه می شدند. کمتر نویسنده ای بود که بتواند با نویسندگی زندگی کند. نویسنده ناچار بود، گذشته از نویسندگی، به کار دیگری نیز اشتغال ورزد؛ کربیون (پدر) منشی دفترخانه بود، و روسو نت موسیقی استنساخ می کرد. قلیلی از نویسندگان مشهور می توانستند نوشتة خود را به بهای مناسب بفروشند؛ ماریوو، که ورشکستگی «سیستم» لا وی را از هستی انداخته بود، با فروش نمایشنامه ها و زندگی ماریان زندگی خود را سر و سامان داد؛ و روسو، که همیشه تنگدست بود، امیل را به 5000 لیور فروخت. تنها حق تألیف موجود «پروانة شاهی نشر» بود. این پروانه ناشران را از دزدیدن آثار نویسندگان باز می داشت، ولی از چاپ دزدانة نوشته های آنان در خارج از کشور جلوگیری نمی کرد. این پروانه را تنها به کتابهایی می دادند که به تشخیص بازرسان دولت حاوی مطالبی زیانبخش برای دولت و کلیسا نبودند. نویسندگان مخالف دولت و کلیسا تنها با نهفتن مطالب خویش در لفاف عبارات فریبنده می توانستند برای کتابهای خود پروانه بگیرند. و هرگاه پروانه ای به آنان داده نمی شد، کتابهای خود را در آمستردام، لاهه، ژنو و یا دیگر شهرهای اروپا به زبان فرانسوی چاپ می کردند و پنهانی به فرانسه می آوردند.
گسترش طبقة متوسط، توسعة آموزش، و تمرکز اندیشه در پاریس موجب پیدایی مشتاقان و گروهی ا ز نویسندگان شد که به این تقاضا پاسخ می دادند. ناتوانی دولت در روزگار لویی پانزدهم و سستی معتقدات دینی، مردم فرانسه را به بحثهای سیاسی و دینی علاقه مند ساخته بود. اشراف، که هم از شاه ناتوان و هم از کلیسایی که از او پشتیبانی می کرد بیزار بودند، به شنیدن سخنان مخالفان دولت و باورهای دینی تمایل نشان می دادند؛ فرا دستان طبقة متوسط، به امید آنکه این سخنان اوضاع را دگرگون سازد و آنان را با اشراف برابر نماید، از سخنان مخالفان دولت و کلیسا استقبال می کردند.
در این حال و هوای تازه، نفوذ و قدرت نویسندگان به جایی رسیده بود که مانند آن را قبل و پس از قرن هجدهم به یاد نداریم. نویسندگان به یاری شیوایی خود به سالونها راه یافته بودند. صرافانی چون پوپلینیر از آنان پذیرایی می کردند و گاه گاه آنان را در خانة خود مسکن می دادند. نویسندگان، با آنکه مردمی توانگر نبودند، نفوذ و قدرتی در فرانسه به هم رسانده بودند. دو کلو در 1751 گفت: «خطة قدرت اندیشمندان»، بی آنکه دیده شود، از همة امپراطوریها پهناورتر است. زورمندان می توانند فرمان دهند، ولی اندیشمندان حکومت می کنند. زیرا در دراز مدت، افکار مردم ... سرانجام هر گونه استبدادی را سرکوب خواهد کرد.»
(دولتها در 1751 در رهبری افکار مردم به یاری زر و زور هنوز استاد نشده بودند.)
نویسندگان فرانسه در پناه آزادی ناشی از سستی اندیشه های جزمی دینی، و به انگیزة

شور و هیجانی که گرمی بازار مطبوعات پدید آورده بود، با نوشتن نامه، رساله، جزوه، خاطره، تاریخ، رمان، نمایشنامه، شعر، الاهیات، فلسفه، و هرزه نگاری سد سانسور مطبوعات را در هم شکستند و اندیشه و ایمان مردم فرانسه و سازمانهای سیاسی این کشور، و تا اندازه ای سراسر جهان، را دگرگون ساختند. ادبیات جهان پیش از آن هرگز با چنین شوخیهای زیرکانه، با چنین هزلهای لطیف، و با چنین لودگی تند و درشت درهم نیامیخته بود. نوشته های تند و زهرآگینی که بیشتر بدون نام و نشان نویسنده به دست مردم می رسیدند پایه های قدرت دولت و کلیسا را متزلزل ساختند.
مردم اکنون حتی نامه های خصوصی خود را به چاپ می رسانیدند، تا دیگران هم از مضمون آنها آگاه شوند. مردان و زنان نامه هایشان را تجدیدنظر، بازنویسی، و ویرایش می کردند، به امید آنکه پیش چشمان بیش از دو تن جلوه کنند؛ و گاه گاه چنان در این کار موفقیت یافتند که پاره ای از این نامه ها در زمرة آثار ادبی فرانسه جای گرفتند؛ نویسندگان این نامه ها، با همان خصوصیتی که در میان دوستان معمول است، با دوستان و دشمنان خویش از مسائل سیاسی، ادبی، و هنری سخن می گفتند و همانند سخنانی که بر سر میز سالونها رد و بدل می گشتند سرزنده و پرروح بودند. این نامه ها صرفاً به مسائل مبتذلی چون خبرهای خصوصی نمی پرداختند، بلکه در بسیاری از موارد مباحثاتی در باب سیاست، ادبیات، و یا هنر بودند. گاهی نیز، مردم نامه های خود را به شعر – «شعر اجتماعی» – که از قوافی موج می زدند و ساختن آنها در زبان فرانسوی بسیار آسان است، و به امید برانگخیتن ستایش خواننده سرشار از گرمی و صمیمیت بودند، می نوشتند. ولتر با نوشتن نامه های شاعرانه، که از مخزن پایان ناپذیر هوش سرشار و هنر زودیاب او می جوشیدند، دوستان خود را خوشنود می ساخت.
عصر وعظ و خطابه به سر آمده بود، زیرا فرانسویان، حتی در قرن هجدهم از خطابه های بوسوئه خسته شده بودند؛ این عصر همراه با انقلاب فرانسه بازگشت. هنوز بازار نوشتن خاطرات گرم بود، زیرا خاطرات – که نامه هایی برای آیندگان بودند-، مانند نامه های خصوصی، مردم را با خود می کشیدند. تذکره های بارون دوستال دولونه، که در 1750 در گذشته بود، در پایان همین دوره (1755) به چاپ رسید و خاطرات وی را از دوران نیابت سلطنت و «شب نشینیهای سو» زنده ساخت. گریم نثر این زن را در شیوایی تنها با نثر ولتر برابر دانسته است.